حمید مظاهری راد، فعال ی
قلم توتم من است، توتم ماست،به قلم سوگند، به خون سیاهی که از حلقومش میچکد سوگند، به رشحه خونی که از زبانش میتراودسوگند، به ضجههای دردی که از سینه اش برمیآید سوگند. که توتم مقدسم را نمیفروشم،نمیکشم، گوشت و خونش را نمیخورم، به دست زورش تسلیم نمیکنم، به کیسه زرش نمیبخشم،به سرانگشت تزویرش نمیسپارم، دستم را قلم میکنم و قلمم را از دست نمیگذارم، چشمهایمرا کور میکنم، گوشهایم را کر میکنم، پاهایم را میشکنم، انگشتانم را بند بند میبرم،سینهام را میشکافم، قلبم را میکشم، حتی زبانم را میبرم و لبم را میدوزم.اماقلمم را به بیگانه نمیفروشم.دکتر علی شریعتی
تاسیس واحدهای روابط عمومی، یکی از بدیهی ترینشیوه هایی است که از آن طریق سازمان ها، ارگان ها و نهادها به تقاضاهای نهادی برایمشروعیت اجتماعی واکنش نشان می دهند.مرزبانی عنوانی است که به فعالیت های پایشمحیطی از جمله انتقال اطلاعات مورد نیاز برای تصمیم گیران، داده می شود.مرزبان هاعمدتا با انتقال اطلاعات در سراسر مرزهای سازمان سر و کار دارند.کارشناسان روابطعمومی و مشاوران اقتصادی، نمونه ای از نقش های مرزبانی در سازمان های بزرگ هستند.
مهم ترین وظیفه خبرنگار دردنیای امروز بیان واقعیت و واقع نگاری است. او باید هر آنچه را که می بیند بیان کندو از بیان مطالب حاشیه ای که سبب انحراف می شود جلوگیری کند.اصلا رسالت خبرنگارثناگویی و تمجید از داشته ها نبوده و انعکاس اخبار و اطلاعات نقصان ها، معضلات،کاستی ها و انحرافات می باشد.
برخی از نشریات و سایتها وموسسات خبری به دلیل جلبنظر صاحبان قدرت و ثروت به مجیزگویی و رپورتاژ خبری آنها پرداختهو از بیان مطالبات به حق مردم و انتقال صدای جامعه خودداری میکنند؛ اغلب رسانههای یاد شده برای مطامع مادی و خوشایند تشنگان قدرت و ثروت ، چهره ی رسانهها را درانظار عمومی خدشه دار کرده و اعتماد مردم را نسبت به آنها کاهش میدهند.
چرا در تبریز وقتی آن همهپل، زیرگذر و ابنیه، با هزینه های گزاف ساخته شده و اموال، اوراق و سهام شهرداری واگذارشده و حیف و میل گردید شاهد حضور یک یاشار سلطانی در میان اصحاب مطبوعات نبودیم.
استخدام و بکارگیریخبرنگاران که بعضا از حامیان اعضای شوراهای شهر در ادوار مختلف بوده اند درشهرداری ها، مسئله و مشکل عمده ای بوده که متاسفانه ناظران، بازرسان و نخبگانازتوجه بدان غافل بوده اند.شوربختانه بسیاری از رسانه ها برای جلوه گری و ستایشمدیران ناکارآمد مبالغ فراوانی پول دریافت می دارند و قلم خویش را می فروشند.
البته که در این مقال رویسخنِ ما با معدود خبرنگاران، جراید و مطبوعاتِ حق طلب و عدالت محور نبوده و ایناندک رسانه ها به وقت مقتضی به خوبی از عهده ی مسئولیت خطیر خود برآمده و متعهدانهدر پی کشف واقعیت ها و حقایق بوده اند.آنانی که از منافع زودگذر دنیوی گذر نموده وهمیشه در کنار مردم و صدای رسای آنان بوده اند.
چرا خبرنگاران ما، همچونبسیاری از نمایندگان مجلس به عوض آن که در جهت رفاه، آسایش و دفاع از حقوق شهروندیبجگند، به عواملی برای بقا، مشروعیت بخشی و تامین منابع صاحبان قدرت و ثروت مبدلگشته اند؟
واژه ها، کلمات، جملات ودر کل انتزاعی سازی نظری آیا برای پنهان کردن نیات سلطه جویانه به کار می رود و یازبان برای ساختن واقعیت و ایجاد هویت در آن واقعیت، کاربرد دارد؟ چرا اهالیباصطلاح قلم شاغل در برخی از مطبوعات از تلاش های مردمان به حاشیه رانده شده، برایتعریف مجدد هویت خاص خود که دیگران آن را شکل داده اند، حمایت نمی کنند.
متاسفانه در بسیاری از استانها در دولتِ حاضر و دولت های گذشته، استانداری ها، ادارت کل و صاحبان کمپانی های بزرگبرای بهره جویی از مهارتِ غلوّ و وارونه جلوه دادن واقعیت ها از خبرنگاران و حتی خبرنگارانصدا و سیما بهره می جویند و مسئولیت روابط عمومی نهادها را بر عهده ی خبرنگارانی قرارداده اند که مسئولیت پرسش گری و مطالبه گری مردم را، از صاحبان قدرت و ثروت بر عهدهدارند.
کوتاه سخن آنکه بیشتر خبرنگارانو مطبوعات استان آذربایجانشرقی به عوامل و واحدهای روابط عمومی اصحاب قدرت و ثروت مبدلگشته اند و این معضل در بلندمدت عواقب و مشکلات فراوانی را در محدودتر نمودن دایرهی قدرت و اعطای اختیارات خاص به افراد ویژه کمک خواهد نمود و بایستی صاحب نظران ودلسوزان برای برون رفت از این بحران، چاره اندیشی نمایند.
حمید مظاهری راد
تا آنجایی که از پیام های امام راحل در ذهن اینکهنه سرباز سالهای رنج و استقامت بیاد مانده، یادآوری است که بر جنگ فقر و غناداشتند. تأکید فراوان حضرت امام(ره) در این زمینه درسی به پیروانخود بود که اساساً اعتقاد به جنگ فقر وغنا» یکی از مهمترین مشخصه ها و عمده ترین مرز دیدگاه اسلام ناب محمدی(ص)با دیدگاه های دیگر است. امروز کار ما به جایی رسیده که اغنیایی که از فرودستی بهفرادستانی چیره دست مبدل گردیده اند، نماینده به مجلس و انجمن های شهری می فرستندو به قول خودشان در زمانی نه چندان دور تصمیم گیران، حکمرانان کشور و دولت راتعیین خواهند نمود.
در آیاتی از قرآن مفسریناین نکته ی مهم را یادآور می گردند که: اگر کسی در مقابل ظالمان سکوت کند، با ایشاندر ظلم و نتیجه آن مشارکت خواهد کرد. ظلم در سه سطح ظلم به خداوند مانند شرک و کفرو نفی آیات قرآن، ظلم به دیگران مانند قتل و ی و نیز ظلم به نفس مانند پیروی ازهواهای نفسانی است. متاسفم که امروز شاهد آن هستیم که سکوت کنندگان در مقابلِ غارتبیت المال را ملتزم به اسلام عزیز برشمرده و آقای اکبر اعلمی را که بدون ملاحظه یاحدالناسی "مدام بر سر ناعدالتی ها فریاد برمیاورد" را با عنوان عدمالتزام به اسلام و نظام اسلامی رد صلاحیت نموده اند.
نمی دانم کدامین تموجب گردیده هر چقدر جلوتر می رویم مجالس شورا از انسان های فرهیخته، عقلا ونخبگان، دلسوزان، منتقدان و در کل مومنین واقعی با بهانه ی عدم التزام به دین مقدساسلام تهی تر گردیده و محفلی می گردد از دورهمی ساکتین و
در چند روز گذشته شاهدبودم که فرمانداران سابقی که در دوران تصدی گری شان به آقای اعلمی در هیئت هایاجرایی صلاحیت داده بودند از کرده ی خود شاد و مسرور بوده و آن را از افتخاراتدوران حکمرانی خویش قلمداد می نمودند.
هر چقدر در حافظه یتاریخی ملت های مسلمان و دوران ائمه ی اطهار و صالحان غور و تامل می نمایم موردیرا سراغ نمی یابم که در آن عافیت طلبان و ساکتین در مقابل فساد، تباهی و تبانی مسلمانِواقعی قلمداد و منتقدین و فریاد برآوردگان بر سر کجی ها و ناراستی ها به همین جرماز خدمت به محرومان و مستضعفان محروم گردند.
تاریخ اسلام پر است از کارگزاران،اعضا کابینه، استانداران و فرماندارانی که بدلیل خطاها، لغزش ها و همنشینی هایشانبا مفسدین، سرمایه سالاران و فرومایگانی که از ائمه و امامان معصوم نامه های عتابآلود دریافت نموده و عزل شدند و ما را چه شده که در این کشور همنشینی با رانتخواران و زیاده خواهان مزیتی مثال زدنی بشمار می رود و مبارزه با آنان خط قرمزبحساب می آید.
اینجانب که چندین دوره درانتخابات مجلس کاندیدا شده و پس از تائید صلاحیت در حالیکه قصدی برای ادامه ی کارنداشته و فقط زمان انتخابات را در این وانفسایِ حاکمیت رسانه های میلی وپروپاگاندای عظیم رسانه ای مال اندوزان، به عنوان تریبونی برای انتقال افکارم بهشمار می آوردم و از آن بهره می بردم و انصرافم از ادامه ی حضور نه به دلیل فشارگروه های ذی نفع و . که بدلیل اعتقادم بوده است اعلام می دارم که اگر این بارکاندیدا می شدم و تائید می گردیدم یقینا بر دینداری خویش شک نموده و به اسلامراستین و واقعی رسول الله روی می آوردم.
در پایان امید آن را دارمکه حق انتخاب کنندگی بنده را با تائید مسلمان واقعی و ابرانسان ایستاده بر آرمانبه من باز گردانند.
پریسا صالحی، خبرنگار انصاف نیوز: شاید اولین موضوعی که با آوردن نام ابراهیم فیاض به ذهن مخاطب میرسد ورود بیتعارف و بیواسطه به مسائل و مشکلات جنسی ایرانیها است.
قسمت دوم گعدهی انصاف نیوز با ابراهیم فیاض حول زیست جنسی ایرانیان شکل گرفت و او به سوالهای خبرنگاران انصاف نیوز در این مورد پاسخ داد.
فیاض معتقد است که درمورد مسائل جنسی در ایران به بحران رسیدهایم و دیگر حتی رک بودن هم کافی نیست و همه باید در این حوزه وارد شوند. او جنسیت را مقدم بر انسانیت میداند و معتقد است برای حل مشکلات باید جنسیت هم درکنار اقتصاد و ت و دیگر عوامل بررسی شود.
فیاض میگوید ن و مردان باید به نگی و مردانگی خود بازگردند و عشق دورهی نوجوانی احیا شود تا حافظه افراد از عشق و رابطه جنسی پر شود.
در ادامه متن کامل بخش پایانی گفتوگوی ابراهیم فیاض با انصاف نیوز را میخوانید:
انصاف نیوز: آقای فیاض شما را به بیتعارفی و رک بودن در حوزهی مسائل جنسی میشناسند. آیا این موضوع را قبول دارید؟
من رک نیستم؛ رکیکم. (میخندد) اصلاً تعارف ندارم و در این حوزه علمی بحث میکنم. بعضیها طاقت نمیآورند و عصبانی میشوند و بعضیها هم بحث میکنند. در شورای فرهنگ عمومی بودم تا درمورد مسائل جنسی حرف بزنیم خانم مولاوردی آمد گفت تو که بدتر از ما در این موارد بحث میکنی!».
ما به طور نرمال یا زن هستیم یا مرد. گشتالت ما یا نه است یا مردانه، حتی پیش از اینکه انسان باشیم. در شکم مادر هم زن و مرد فرق دارند، اگر جنین در شکم مادر زیاد تکان بخورد میگویند پسر است تکان نخورد دختر است؛ از روز اول هم در کروموزومها متفاوت هستند.
اگر انسان بودن متأخر از جنسیت باشد و بعد از جنسیت مطرح شود شاید بشود نتیجه گرفت که زن و مرد از میزان متفاوتی انسانیت بهره بردهاند؟
نه؛ ما زن انسان و مرد انسان داریم.
انسان زن و انسان مرد نداریم؟
شما میخواهید مثل آقای جوادی آملی حکم کلی دهید. من میگویم باید جزیی حکم داد. در این کشور سر همه کلاه رفت اما از همه بیشتر سر زنها کلاه رفت. نگی ن را باطل کردند و زن را مرد کردند اگر بتوانند در مرحلهی بعد مرد را هم زن میکنند؛ نگی از بین رفت و دختران دچار بحران و افسردگی شدند. من دانشگاه هم بین دانشجویان میبینم که چه مشکلات جنسی داریم.
یک خبرنگاری بود که اخیراً ازدواج کرده است. آدم خیلی کلهشقی بود، حتی من یک بار به او توهین کردم. الان ازدواج کرده و تازه فهمیده مردانگی و نگی یعنی چه چون با یک مرد روبهشده است. قبل از آن به هرکسی که به خواستگاریاش میرفت پرخاش میکرد، مرد شده بود و خودش خبر نداشت، از این رابطه تنفر داشت.
تنفر جنسی بسیار زیاد است. یکی از دوستان که است با یک زن بوسنیایی ازدواج کرد از او پرسیدم زن بوسنیایی چطور است، گفت اینها خیلی شوهردوست هستند. در اروپا زنها از ن ایرانی خیلی زنتر هستند. بعد میگوییم چرا طلاق زیاد و بحران روحی-روانی زیاد است و زن و مرد خودکشی میکنند و چرا روابط جنسی خارج از خانواده برقرار میشود.
من پنجاه مصاحبه از نی که رابطهی خارج از خانواده دارند دیدم. این مساله روز به روز زیاد میشود برای همین است که دیگر باید رکیک حرف زد، دیگر رک حرف زدن هم کافی نیست. باید بیپرده حرف زد تا همه متوجه شوند. مردها هم کمکم زن میشوند و همجنسبازی راه میافتد که الان هم در ایران شروع شده است.
در یک سخنرانی بچههای فتا و وزارت اطلاعات به من گفتند تهران پر از پسرهای مفعول شده است و برای اینکه کسی به آنها چیزی نگوید همهی آنها میگویند ما ترنس هستیم.
این مرد شدن ن را باید تعریف کرد. بعضی حتی فوتسال بازی کردن ن را هم مصداق مرد شدن ن میدانند.
ملاک من مهربانی است، ن مهربانی خود را از دست دادهاند.
یعنی شما مهربانی را امری نه میدانید؟ مرد نمیتواند مهربان باشد؟
بله. مهربانی را امری نه میدانم. مرد میتواند باردار شود؟
ملاک مهربانی که بارداری نیست.
با من جدل نکنید. من سرکلاس در مورد رابطهی بارداری و رحم ن با مسکن و اینکه چرا زن مسکنساز است، چرا شهرساز شد و امنیت ایجاد کرد، چرا سگ و بز اهلی کرد و کشاورزی راه انداخت و مرد کوچرو بود بحث کردم؛ جملهی معروفی در مردمشناسی هست که میگوید: اگر ن نبودند مردان هنوز روی درختان زندگی میکردند.» زن صلحطلب و محافظهکار است و مرد جنگ طلب.
ولی نی مثل مارگارات تاچر که قتل عام به راه انداخت هم هستند.
بحث آن مربوط به ریگانیسم و نئولیبرالیسم است و از این بحث جدا است. ملکه ویکتوریای انگلیس هم دنیا را استثمار کرد. او ضد مسائل جنسی بود؛ عهد ویکتوریا مشهور است که تا ۱۹۱۲ هم طول کشید.
الان اگر نگی را به ن برنگردانیم؛ با بحرانهای اجتماعی وحشتناکی مثل افسردگی و خودکشی، روبرو میشویم.
فکر نمیکنید پرخاش و این قبیل مسائل بیشتر از آنکه به عقدهی جنسی مربوط باشد به عقدهی جنسیتی مربوط است؟
نه. این بحثها طولانی است و در کلاس باید بحث شود نه فضای رسانه. زنها از بدن خودشان متنفر هستند.
آیا این نمیتواند مربوط به طرح موضوع نگی و مردانگی قبل از انسانیت و خشم جنسیتی ناشی از آن باشد؟
عوامل ی و اجتماعی میتوانند تاثیرگذار باشند. در آموزش و پرورش میگویند معلم دختران باید زن و معلم پسران باید مرد باشد. من میگویم اگر معلم پسران هم زن باشد عالی میشود. دورهی شاه معلمهای ما زن بودند و خیلی عالی بود.
مگر مادر، زن نیست؟ اگر زنی همراه با حس مادری به دانشآموزان پسر درس دهد چه اشکالی دارد؟
شما مشاغل را جنسیتی میبینید؟
خیلی از مشاغل را اینطور میبینم. معلمی و پزشکی شغلهای نه هستند. حوصلهی ن در پزشکی خیلی از مردان بیشتر است. در معلمی ن از مردان موفقتر هستند، به خصوص برای دانشآموزان کوچکتر مثل پیشدبستانی یا دبستانی. در دورهی دبیرستان دیگر زن نمیتواند از پس آنها بربیاید.
اگر ما نگی را به ن برگردانیم، هم ن آرامش پیدا میکنند و هم زندگی خوب میشود.
آیا مشکل فقط مربوط به ن میشود یا ما با یک بحران جنسی فراگیر مواجه هستیم؟
بله مواجه هستیم. همه مشکل داریم، مگر میشود زن مشکل داشته باشد مرد مشکل نداشته باشد؟ در هیچ کجای دنیا اینطور نیست که فرد به بلوغ برسد اما رابطهی جنسی نداشته باشد. وقتی این اتفاق میافتد مشکلات بعد از آن ایجاد میشود که برای ن یک شکل و برای مردان شکل دیگری دارد، مثل مصرف سیگار و مشروب که زیاد شده است.
تبیان آشغال با من در مورد مشروبات الکلی مصاحبه کرد و وقت من را گرفت ولی منتشر نکرد. چرا مصاحبه میکنند و پخش نمیکنند؟ میگویند چرا مشروب زیاد شده؟ چه بگویم؟ فحش بدهم؟ خب میگویم مشروب کالای مکمل جنسی است. وقتی بحران جنسی پیش میآید مصرف مشروب زیاد میشود.
البته ما هم با شما در این باره مصاحبه کردیم، ولی یک ساعت بعد از انتشار، آدرس صفحهی آن خبر فیلتر شد.
اشکال ندارد، گور پدرشان. کسانی که باید میخواندند خواندند. من میگویم خب بیشعورید،سانسور هم یک نوع سادیسم است. مثلاً اینکه میگویند هرچه کلمهی بوسه آمد را حذف کنید. بوسه را حذف کنیم چه بگذاریم؟ ماچ بگذاریم درست میشود؟ واقعاً مسخره است. کشور همینطور اداره میشود. میخواهند با کلیشههای غربی حرف بزنم که اگر با کلیشههای غربی حرف نزدم فحش بدهند. در دانشگاه حزبالهیها یک جور من را فحش میدهند غیرحزبالهیها هم یک جور. الحمدالله همه در دانشگاه تعطیل هستند. به آنها هم گفتهام که سرکلاس نیایید من بشینم کتاب بخوانم. مگر احمقم با شما سروکله بزنم؟ من که همه چیز را خودم بلدم.
نظرتان در مورد بقیهی گرایشهای جنسی چیست؟
دیگر از هموسکشوال و هتروسکشوال گذشتیم الان به پانسکشوال رسیدیم. وقتی زن و مرد نتوانند مکمل هم شوند همین اتفاق میافتد، همجنسگرایی پیش میآید. الان در جاهایی مثل استخر این مسائل زیاد دیده میشود.
من در شورای فرهنگی شهر در این مورد گفتهام. گفتند آمار ارائه بده. به معاون وزیر اطلاعات گفتم تو حرف بزن ولی او سکوت کرد. وقتی آمدیم بیرون گفت ما اشخاص زیادی را دستگیر کردهایم و مسایل جنسی عجیبی وجود دارد.
در دانشکدهی خودمان برای یک خانم مشکلی پیش آمد که باعث شد جدا شود مرد پسری را میآورد تا با همسرش رابطه جنسی سه نفره داشته باشند زن هم شکایت کرد. الان وضع ما این است.
یعنی فکر میکنید این یک مساله معاصر و پیامد دنیای مدرن است؟
نه در شرق از این مسائل بوده است؛ در غرب ولی چنین چیزی نبود. حالا چرا همجنسگرایی و سادیسم و آزار کودکان برای شرق است؟ رابطه این مساله با عرفان و زن چیست؟ همه اینها باید بحث شود.
ده سال است میخواهم درس مردمشناسی جنسی در فوق لیسانس بدهم ولی نگذاشتهاند. یکی از کسانی که نگذاشت فکوهی بود. میگویند سال بعد قرار است ارائه شود. دانشگاه تهران نه میگذارد من این درس را بدهم نه میگذارد این بحثها را بکنیم. باید بحث کرد که مثلاً رابطهی خدا و جنسیت چیست؟ چرا خدای حافظ و هندو نه است؟ چرا بوداییسم و خدای مسیحیت مردانه است؟ اینها ساعتها کار میخواهد. من فقط درحد یک سخنرانی در مورد اینها میتوانم حرف بزنم.
وقتی این مساله ریشه در شرق دارد ما چطور میتوانیم بگوییم چنین معضلاتی مربوط به دورهی مدرن است؟
در مدرنیسم همه چیز فعال میشود. امروز در کلاس میگفتم در جاهایی که شخص به حرمان جنسی کشیده میشود مسائل جنسی بیشتر برایش مطرح است، مثل گرسنهای که بیشتر به غذا فکر میکند. در ضربالمثلها هم زیاد آش و کباب استفاده شده است چون ملت گرسنه بودند و روی آن بیشتر مانور میدادند. الان مشکل جنسی داریم و مردم به شدت در حال ساخت داستان و جوک و طنز در مورد مسائل جنسی هستند.
شرقیها نسبت به غربیها جنسیترند، این به این معنا نیست که بیشتر عمل جنسی انجام میدهند، حرمان جنسی شرقیها بیشتر است.
پاتایا شهری است که پر از تونلها و جزیرههای جنگلی است، مردم دنیا برای همین به این شهر سفر میکنند اما ایرانیها میروند در یک خیابان هفتصد متری برای فحشا. جمعیت پاتایا ۷۰۰ هزارنفر است. البته ایرانیهای متدینی هم آنجا هستند که به حلال بودن غذا و طهارت و نجاست توجه میکنند و کار تجاری میکنند.
اهالی منطقه از ما به شدت متنفر هستند، هرجا میروم به ایرانیها فحش میدهند. چندوقت پیش به گرجستان رفتم، های ما از ایران و ترکیه به گرجستان ریختند چون این کشور دارد به اتحادیه اروپا میپیوندد میخواهند زودتر به آنجا بروند و ویزای شینگن بگیرند. این ن بدون آزمایش و مالیات به آنجا ریختند؛ آنها هم رحم نکردند و همه را بیرون انداختند. ما با یک مصاحبه میکردیم، لاتی حرف میزد و میگفت: ما رو بیرون کردن.»
ما نباید در این مورد که تجار و ها برای شینگن به گرجستان ریختند ساکت باشیم.
ایرادی که به کلاسهای شما گرفته میشود این است که در هر درسی از جنسیت میگویید این به خاطر نبود کلاسهای مردمشناسی جنسی است؟
نه؛ مردمشناسی و انسانشناسی را هم از جنسیت شروع میکنیم چون ما یا زن و یا مرد هستیم. من حاضرم در طولترم درمورد رابطهی جنسیت با تمام فرمولهای اجتماعی بحث کنم. اینکه چرا زن نمیخواهد وارد فلسفه شود چون زن کاری به آموزش ندارد کارش پرورش است؛ حالا باید دید رابطهی آموزش و فلسفه و رابطه پرورش و عرفان چیست. باید در این مسائل کار شود.
وقتی دو نفر ازدواج میکنند پسر فکر میکند همسرش جنسی و پسرانه است و دختر هم فکر میکند همسرش عاطفی و دخترانه است و درک درستی از هم ندارند. افراد و حتی اساتیدی که به دنبال روابط کذایی مسخره هستند به من میگویند این چیزها را نگو میپرسم چرا میگویند اینها باید در ابهام باشد تا ما بتوانیم سواستفاده کنیم. در غرب کسی نمیتواند از ن سواستفادهی جنسی کند.
اینکه اطلاعات ما ایرانیان در این حوزه کم است نمیتواند به خاطر این باشد که از کودکی و دبستان دختران و پسران از هم جدا میشوند؟
این موضوع در اروپا بدتر است. دختر و پسر در اروپا به شدت از هم فاصله دارند، پسرها به شدت خشن هستند؛ من یک پسر کوچک را که ش رد میشد در هامبورگ نوازش کردم من را زد؛ مادرش به او گفت او دوستت دارد قبول نکرد.
زنهایی که با مردهای اروپایی ازدواج میکنند میبینند آنها چقدر خشن هستند. من گاهی در هواپیما توجه میکنم وقتی که مادر ایرانی است، بچهها را مادر نگه میدارد و وقتی پدر ایرانی است، بچهها را پدر نگه میدارد.
پس شما با جداسازی جنسیتی در مدارس موافق هستید؟
نه؛ گیرم که در مدرسه جدا کردید در خیابان که هم را میبینند، پشت هر مدرسه صف میبندند.
در تاکسی خیلی به من میگویند باید خانه باز شود، میگویم هیچ جای دنیا نگفتهاند چنین چیزی انسانی است. در هامبورگ هرکسی طرف خیابانی که مرکز فحشا بود میرفت را فحش میدادند و تحقیر میکردند و حتی میگفتند هم ها و هم کسانی که پیش آنها میروند موسیاه هستند.
در مورد زیست جنسی چه کشوری زیست بهتری دارد؟
شرقیها وحشتناک هستند. چین کثیفترین شهر دنیا به این لحاظ است. در شرق از این نظر کشور خوب نداریم. در بیشتر فیلمهای شرقی عشق با همجنس وجود دارد.
در ساختمان بیست و یک کوی دانشگاه که بودیم، پسرهای اروپایی از پسرهای کره شمالی بدشان میآمد، وقتی دلیل را پرسیدم گفتند اینها همه همجنسگرا هستند. از پسر اهل کره شمالی در این مورد پرسیدم، سکوت کرد، در واقع تأیید کرد. روابط جنسی آنها اینگونه است.
هیچجا گوشت سگ نمیخورند اما اینها میخورند. به بهداشت جنسی و جسمی و روحی توجه نمیکنند، برعکس غرب. در کل شرقیها از غربیها از نظر بهداشتی، کثیفتر هستند، به طور کلی هرچه به طرف غرب جغرافیایی برویم مردم تمیزتر هستند.
نمیشود گفت چه کسی خوب است و چه کسی بد، باید بحث کرد. همیشه گفتیم تکلیف را زود مشخص کن خوب و بد را بگو. به جای اینکه فکر کنیم گفتیم مرگ بر این و مرگ بر آن و فقط خواستیم بهطور کلی بگوییم آره یا نه. این چیزها باید ریز مطالعه شود
آمریکاییها مثلی دارند که میگویند هرکسی با شخص دیگری دشمنی کند آخر شبیه او میشود.
چند وقت پیش با میزان مصاحبه کردم و نظرم را درمورد جشن هالوین و کریسمس پرسید؛ گفتم ما مشکلی نداریم رهبری هم فتوا داد و گفت اشکالی ندارد. گفتم حضرت مسیح برای ما هم هست. در یک جلسه با ارمنیها و گرجستانیها صحبت کردم و در مورد همهی چیزهایی که دربارهی مسیح میگفتند بحث کردم، یک گرجستانی بلند شد دست زد و گفت thank you (میخندد). ما با چه میجنگیم؟! مسیح مگر پیامبر ما نیست؟
ما نیاز به شاخص داریم. تا کی میتوانیم بحث را اینطور پیش ببریم؟ انتظار دانشجو هم این است که چیزی به او بگویم که یا فحش دهد یا خوشحال شود. میگوید وقتی تو میآیی خوش نمیگذرد چون امشب در خانه باید فکر کنم و مطالعه کنم و این سخت است. آبنبات به من بده تا خوشحال شوم مواد مخدر هم در آن باشد خیلی بهتر است.
در دانشکده دختر و پسر همه سیگار میکشند. با مواد مخدر مست میکنند و وسط دانشکده میافتند. در تابستان یکی در دانشکده عربده میکشید، رفتم در چشمش نگاه کردم گفت غلط کردم ببخشید.»
وضع ما این است دانشجو باید فکر کار علمی باشد نه این کارها. سال بعد اگر کنکور برداشته شود هر دانشجوییترم اول خراب کند بیرونش میکنیم.
شما به نقش زیست جنسی ایرانیها در موضوعات مختلف پرداختهاید اما به طور کلی در عقبماندگی ایران چقدر معضل جنسی را مؤثر میدانید؟
برای پیشرفت سه مرتبه وجود دارد. غریزهی گرسنگی، جنسی و ارتباطی. اگر کسی از غریزهی گرسنگی گذر نکند به غریزهی جنسی نمیرسد. اگر غریزهی جنسی به صورت عقلانی و بدون احساس گناه برطرف شود، به غریزهی ارتباطی میرسیم. غریزهی ارتباطی یعنی زبان و رشد علمی و فلسفی و فکری.
پیشرفت ایران بدون بررسی اینها امکان ندارد. میشود مثل امیرکبیر دارالفنون و توپخانه تأسیس کرد و گفت دانشگاه آوردم ولی ما ۱۵۰ سال است سرجای اول خود هستیم. ژاپن و کره جنوبی کجا هستند و ما کجا هستیم؟ مشکلی که ما داریم مشکل بسیار حادی است.
کوچکترین عنصر اجتماعی خانواده است تا رابطهی زن و مرد حل نشود مشکلات حل نمیشود. وقتی شخص متأهل میشود تازه با مشکلات مواجهه پیدا میکند. یک دانشجوی خانم داشتم که بعد از ازدواج تازه متوجه عقدههای جنسی شد.
شما میگویید تا زن و مرد به جایگاه خود بازنگردند پیشرفتی حاصل نمیشود اما غرب که بیشتر به سمت همسانسازی زن و مرد رفت و راه را برای آن باز گذاشت پیشرفت کرد و ما پیشرفت نکردیم، کمتر از ما هم درگیر عقدههای جنسی شد.
غرب به سمتی رفت که زن و مرد را از نظر اقتصادی یکسان کند چون سرمایهداری جهانی نیروی کار میخواست.
این پیشرفتها هم در کشورهای پروتستان بود، مثلاً در آلمان در شمال که پروتستان هستند کارخانههای زیادی هست اما در جنوب آلمان که کاتولیک هستند اینطور نیست.
در این کشورها که میگویید همسانسازی زن و مرد انجام نشده است؟
چرا بیشتر هم بود.
پس این گزارهی شما که تا وقتی زن و مرد به جایگاههایی که به قول شما مربوط به خودشان است بازگردانده نشوند پیشرفتی حاصل نمیشود نمیتواند درست باشد.
سؤال اول این است که ما پیشرفت میخواهیم یا زندگی؟ پیشرفت میشود مردانه ساختن ن و زندگی میشود، نه ساختن مردان است. برای همین است که کسانی که در رابطه با زندگی محوری بحث میکنند همه زن هستند. مثلاً در سریال خانه کوچک که از تلویزیون پخش میشود مردان هم نه هستند چون انجیلی برخورد میکنند. این سریال را ما که نسل شاه هستیم، آن موقع میدیدیم میخواهد بگوید آمریکا در اقتصاد و بانکداری و در کل همهی مسایل افراط نکن.
خیلی چیزها باعث عقبماندگی ما است ولو اینکه نامش روشنفکری باشد. صادق هدایت را در تاریخ نگاه کنید! تقی زاده را نگاه کنید!
صادق هدایت را عقب مانده میدانید؟
بله؛ آخر هم که خودکشی کرد. همه را باید نقد کرد حتی حافظ و سعدی را.
خودتان هم حاضرید نقد شوید؟
بله؛ ولی فقط گوش میدهم جدل هم نمیکنم. از دانشجوها هم میخواهم اگر میتوانند و بلد هستند بروند بالا و حرف بزنند. گاهی بعضی دانشجوها که حرف میزنند بقیهی دانشجوها به او فحش میدهند و حاضر نیستند هم را تحمل کنند.
آیا میتوان به یک راهکار کلی رسید؟
راهها باید به هم پیوسته و منظم و سیستماتیک باشند. اقتصاد، ت، جنسیت، دانشگاه و همه چیز باید باهم ارتباط سیستماتیک داشته باشند.
وقتی به جنگ رفتید دانشجو بودید؟
نه دانشجو نبودم. اول دانشگاه رفتم بعد انصراف دادم و به جنگ رفتم. همین دانشگاه شهید بهشتی بودم.
در یک سخنرانی علمی در آلمان که خودشان گفتند چقدر عالی بود، آخر سخنرانی زدم به صحرای کربلا و گفتم شما بودید که بمب شیمیایی به صدام دادید. همه گفتند چرا اینکار را کردی گفتم من باید انتقام بچههای بسیج را میگرفتم.
ساختار علمی و فکری یک بحث جدی است که باید به آن بپردازیم. شما یادتان نمیآید، یوسف اباذری بیست و خردهای سال پیش وقتی در دانشکده درس میداد چه تیپی بود. الان حالش از دانشجو و درس و بحث به هم میخورد. میگوید عقم میگیرد اینها را میبینم.
چه تیپی بود؟
علمی و پرتحرک. من به عنوان مستمع آزاد به کلاس جامعه شناسی ادبیات او میرفتم و حتی کنفرانس هم میدادم. بعد از ترم من را در تالار ابن خلدون دید و گفت چرا سر امتحان نیامدی من چطور باید نمرهی تو را بدهم؟ گفتم مستمع آزاد بودم، خیلی تعجب کرد.
به نظرتان اگر قانون حجاب برداشته شود، در کوتاه مدت و بلند مدت چه اتفاقاتی میافتد؟
شاید شوک اولیه وارد شود و کمی بیحجابی اوج بگیرد و بعد دوباره برمیگردد.
بحث حجاب چند وجه دارد. حجاب تخیل جنسی را به شدت اوج میدهد. ن هرچه تر میشوند خوشگلتر نمیشوند. مرد هم همینطور است. به همین دلیل است که در غرب کسی کسی را نگاه نمیکند. گاهی نمیشود زن و مرد را تشخیص داد.
در دورهی شاه کسی نمیگفت حجاب باید باشد ولی در اواخر دورهی شاه حجاب برگشت. دکتر صدیق میگفت وقتی شریعتی سخنرانی میکرد دخترها سعی میکردند دامنهایشان سر زانوهایشان را بپوشاند.
این نمیتوانست دلیل ی داشته باشد؟
نه؛ به طور کلی مفاهیم دینی و ی اوج گرفت، حتی خود شاه مذهبی شد. این موضوع تابعی از مفاهیم معرفتی است اینکه ما چه میخواهیم؟ روابط جنسی آزاد یا اخلاقی.
من از اول با گشت ارشاد جنگیدم و گفتم این حرکت مارکسیستی است. در یک جلسه که از اطلاعات سپاه هم آنجا بودند و آقای تهرانی و آقای علی اکبری هم بودند که حتی داد زدم و مخالفتم را اعلام کردم به مقدم گفتم تو سوسیالیستی و او هم به من گفت دوم خردادی هستی. زمان دوم خردادی فحش بود.
اینکه تخیل جنسی بالا میرود را نکتهای مثبت تلقی میکنید یا منفی؟
مثبت است؛ غریزهی جنسی غریزهی زندگی است، اما باید شود؛ اگر نشود به همین شعر و ادبیات رمانتیسیسم میرسد.
من معتقدم باید عشق نوجوانی را احیا کرد. دورهی نوجوانی از ۱۳ تا ۱۸ سال دورهی عشق است و خیلی مطرح نیست. اگر در این دوره ازدواج صورت بگیرد عالی است چون حافظه آنقدر پر میشود که دیگر هیچکس نمیتواند برای شخص جای آن دختر یا پسر را بگیرد.
یعنی در ۱۳ سالگی ازدواج صورت بگیرد؟
بله. مگر در اروپا در ۱۲-۱۳ سالگی رابطهی جنسی ندارند؟ روابطشان ادامه هم دارد. در اروپا از یک پسری پرسیدم چندمین دوست دخترت است به من پرخاش کرد و گفت فکر کردی ما چه جور آدمی هستیم؟
هرچه سن ازدواج را بالا بردیم طلاق بیشتر شد.
کسی که اینقدر زود ازدواج میکند جرات خارج شدن از تعهد ازدواج را ندارد.
ازدواج هرچه زودتر صورت بگیرد حافظه پر از خاطرهی عشق و میشود.
از شبکه سه پیش من آمدند و گفتند حداقل ۳۰۰۰ پیام داشتیم که مرد با همسرش تحریک میشود اما خودیی میکند، چه جواب بدهیم؟ اینها به خاطر حافظهی جنسی این افراد است که در لذت جنسی خودیی میکنند.
خانمی که فوق لیسانس از دانشکدهی علوم اجتماعی تهران داشت همراه همسرش پیش من آمد و گفت همسرم ناتوانی جنسی دارد. همسرش فوق تخصص اعصاب و روان داشت و از استادش قرص گرفته بود و میخورد. گفتم این بیماری نیست و راه حل مشکلشان را گفتم و مشکل آنها حل شد.
ولی موارد زیادی وجود دارد که مرد در سن پایین ازدواج کرده در جوانی و سن بالا هم دوباره ازدواج کرده و حافظهاش پر نشده است.
بحث آن جداست.
در دانشکده چه کسی تفکراتش نزدیک به شما است؟
هیچکس.
در دنیا چطور؟
(میخندد). حالا چرا باید دنبال همچین چیزی بود؟ من شب تا صبح مینشینم و میخوانم.
اگر بخواهید یک رمان بخوانید چه میخوانید؟
هیچی. ابلوموف را خواندم، فیلمش را هم نگاه کردم. آن را خیلی دوست داشتم. تولستوی را هم دوست داشتم.
فیلم چطور؟
درسو اوزالای کوروساوا را دوست دارم. در کلاس هم درس میدهم. در این فیلم فقط از ضمیرهای مفعولی استفاده شده است.
تارکوفسکی هم عالی است. از خیابان انقلاب تا طالقانی میدویدیم تا برسیم عصر جدید و فیلم تارکوفسکی را میدیدیم. بعد از فیلم هم تا کوی دانشگاه مثل دیوانهها راه میرفتم.
✍️ حمید مظاهری راد
افسون، افسوس و دردمندی جامعه ی ایرانی را بلحاظ اخبار ناگوار و دهشتناکی که خصوصا این روزها بیشتر شنیده می شود، فرا گرفته و مردم دچار نوعی اضطراب، استرس و ناامیدی گشته اند.
عادی شدن مرگ نشان از نبود استراتژی مشخص، نبود هدف و امید به آینده در هر جامعه ای داشته و ناکارآمدی مدیریتی، از بین رفتن چسب یکپارچگی و گریز از ما شدن” را به همراه خواهد داشت.
وقتی ت گذاران، تصمیم سازان، تصمیم گیرندگان و مجریان نگاه ابزاری به آدمی دارند و انسان در دیدگان شان وسیله ای برای رسیدن به جایگاه های تصدی گری، نمایندگی مجلس، ثروت اندوزی و … می گردد، آدمی ارزشی مادی می یابد.
وقتی آمار حوادث، اتفاقات جاده ای، رانندگی و میزان مرگ و میر در اثر آن را مرور کرده و آن را با جنگ مقایسه می کنیم، می بینیم که مقدار تصادفات جاده ای و کشته های ناشی از آن از کشته های جنگ تحمیلی بیشتر است و اینجاست که به عمق نگاه مسئولین به انسان پی می بریم و در می یابیم که مبنای نگاه ها اقتصادی شده است.
یک بحث روز جهانی، نوع انسان نگری است که ما اصلا حق نداریم به انسان به عنوان مقوله ای تجربی کمی نگاه کنیم که نگاهی غیر انسانی است.
البته خود ما مردم ایران هم در بی ارزش نمودن خود و تقلیل اعتبار خویش بی تقصیر نیستیم. روزگاری را به یاد آوریم که جوانان ما برای زنده ماندن دوستان، هم میهنان و هم نوعان شان روی مین می رفتند.
و چه شده که از آن دوران به روزگاری می رسیم که برای برخورداری بیشتر اعتبار هم نوعان مان را با انواع حیلت، تخریب و فریب تنزل می دهیم.
فرهنگ رانندگی مان با ت گذاری های نابخردانه تا اندازه ای تنزل می یابد که صدمات ناشی از تصادفات را با مبالغ دیه ای که از طرف مراکز بیمه پرداخت می گردد، همسان می دانیم و در این میان ارزش وجودی آدمی به فراموشی سپرده می شود.
نوع نگاه مدیران دانشگاهی به دانشجو تغییر می یابد و دانشجو بجای آنکه ارزش باشد، وسیله ای می گردد برای تولید ثروت مادی دانشگاه ها و در سال های اخیر ابزاری برای رهایی از ورشکستگی دانشگاه ها
و این چنین می شود که مدیران بلافاصله پس از حوادث و اتفاقات، جبران خسارات و ضرر و زیان جان آدمی را با بیمه پیگیری نموده و از آسیب شناسی ها طفره می روند.
همچنانکه اموال عمومی به ثمن بخس واگذار می گردد، جان آدمی را هم ارزش گذاری مادی می کنند و با پول معاوضه می کنند که خسرانی عظیم بوده و در دوران های بعدی جبران ناپذیرتر می گردد.
از یاد نبریم آرزوهایی را که خانواده های درگذشتگان حادثه ی اخیر دانشگاه آزاد برای فرزندان و نوگلان خفته در خاک داشتند.
افسارگسیختگی حاکم بر مجلس ایران
✍حمید مظاهری راد
در روزهای گذشته به یمن و برکت رسانه های مجازی و منحصر بفردی که موهبت پیشرفت تکنولوژی به دست هر فرد داده است، شاهد پخش کلیپ ها و تصاویری بودیم از رفتار، سخنان و اعمال نمایندگان مجلس که به واقع آدمی هیچ وقت نمی تواند آنان را نمایندگان مردمی بنامد.
اما چرا نمایندگان اینقدر عاصی شده و عصبانی اند.
نمایندگان واقعی مردم بایستی برآیند نیروهای فکری هر جامعه ای بوده و پس از رسیدن به کرسی وکالت مردم را فراموش نمی کردند.
به واقع قرار ما این نبود؟!
شاید در علت این سرکشی دلایل مختلفی را می توان برشمرد، شاید مهم ترین دلیل متقن، قابل اعتنا و محکم حذف رقبای جدی نمایندگان فعلی مجلس که از مرتبت علمی، اجتماعی و فرهنگی بالایی برخوردار بوده اند توسط نهادها و مراکز نظارتی و ممیزی داخل جناح های ی بوده باشد وقتی اینان میدان را خالی شده از رقبا می یابند، رفتارشان طبیعی تر بنظر می رسد.
با سکوت و تظاهر به دینداری تایید صلاحیت می شوند و حاشیه ی امنی که در سایه ی عدم نظارت قانونی بر اعمال شان برای خود می سازند آنها را هر روز فربه تر و غیر پاسخگوتر می کند.
و البته قرار گرفتن نام شان با لابی گری های گسترده و پرداخت مبالغ کلان در لیست های جمعیت هایی که از مردم هزینه می کنند و از راه مردم هیچ نمی دانند، و مطالبه گری را پیشه خویش نمی سازند آنان را از پاسخگویی به مردم بی نیاز می سازد و جالب تر آن است که اینان پس از راهیابی به مجلس حتی به طراحان لیست های یادشده هم اهمیتی نمی دهند.
وقتی نماینده ای به کارچاق کن یک سرمایه دار مبدل می گردد و با پول های هبه شده ی او هم رای می خرد و هم زندگی دنیوی خویش را سامان می دهد، دیگر چه ومی دارد، موضع گیری کند، پاسخگوی مطالبات مردم باشد و خود را بیازارد.
وقتی نماینده ای با به قدرت رساندن وزیر، معاون وزیر، استاندارها، رئیس دانشگاه مدیرکل و مدیران کمپانی ها و کارخانجات بزرگ و کوچک، هم فرزندان و دامادانش را به نوایی رسانده و هم جا پایی برای ایام فراغت خویش از کسوت نمایندگی می یابد که او را حتی تا حد وزیر کابینه ی دولت ارتقا می دهد، چرا مردمی را که در سرنوشت ی اش عملا نقشی ندارد، دشنام ندهد و به سخره نگیرد.
وقتی مدرک تحصیلی اش را رئیس دانشگاه منصوب شده توسط خودش می دهد، حقوقش را از وزرایی می گیرد که در جلسات اخذ رای اعتماد مجلس، برایش سنگ تمام گذاشته، چرا خود را برای مردمی که در نگاهش هیچ نمی لرزند به دردسر اندازد، آری آرمان خواهی دیگر پاسخگوی نیازهای امروزین نیست!!!
در ایران بنزین با بالاترین نرخ خود در جهان عرضه می گردد / حمید مظاهری راد
افاضات تعدادی از وکلا، اساتید و آقای رئیس جمهور موجب این یادداشتم گردید و مطلبی همچون مردم موافق گرانی بنزین هستند” از علی مطهری، ضرورت افزایش قیمت بنزین از زیباکلام و مقایسه ی نرخ بنزین در ایران با کشورهای منطقه توسط سبب شد تا سخنانی خدمت آقای رئیس جمهور توسط اینجانب که فردی اصلاح طلب البته نه از نوع حکومتی آن بوده و هزینه ی زیادی در این راه پرداخت نموده و هنوز هم اعتقاد به اصلاحات دارم، عرض نمایم:
بنزین در ایران بدلایلی که خواهد آمد گران تر از تمام نقاط دنیا بوده و مردم ایران بدلایل مختلفی برای زندگی در ایران به دولت یارانه پرداخت می نمایند.
۱_ در سال های اخیر بدلیل ناکارآمدی دولت ها در اداره ی امور کشور، نرخ ارزهای خارجی و به تبع آن دیگر اقلام به صورت فزاینده ای بالا رفته و اگر دولت ها عرضه ی کنترل قیمت ها و تورم را با روش های علمی و مدیریتی داشتند قیمت ارزهای خارجی بسیار پایین تر از نرخ فعلی آن بود و شما در مقایسه ی قیمت آن با دیگر ممالک متوجه می شدید که قیمت بنزین در ایران بیشتر از تمام جهان می باشد.
۲_ اگر عالمان، اندیش ورزان، صنعت گران و در کل شایستگان در راس امور معیشتی، تولیدی توزیعی و در کل حکمرانی در حوزه های مختلف قرار می گرفتند، می فهمیدند که می توان با گسترش، توسعه و بهینه سازی ناوگان حمل و نقل عمومی هم مردم را مجاب به استفاده از آن نمود و هم از هدررفت بسیاری از هزینه های اضافی بیمه ها، بهداشتی درمانی و قضایی جلوگیری بعمل آورد لذا با همین هزینه های اضافی راه اندازی ناوگان آبرومندانه حمل و نقل کار چندان مشکلی نمی باشد. دریغا که شایستگان در امور دولتی حضور ندارند و وزرا بجای آنکه پشتوانه ی مردمی را تکیه گاه خویش سازند مجبور می شوند تا آقازاده ها و دامادها را به کار گمارند و پشتوانه ی خویش سازند.
۳_ بهتر می دانید که حضور مافیای واقعی حتی اگر در هیچ صنعتی واقعیت نداشته باشد در صنایعی چون خودروسازی، دارو و آموزش این کشور جریان داشته و واردات و تولید آن در دست عده ای قلیل قرار داشته و مردمان دیار هزاران ساله، خودروهای بی کیفیت را به قیمت چندین برابر خریداری نموده و در موقع خرید خودرو، سهم خویش حتی جهت مصرف سوخت چندین ساله ی آن می پردازند.
۴_ یقین دارم که از مقوله ی توسعه پایدار مطالبی به گوش وزرا؛ دولتمردان و مجلسی ها خورده است. جناب آقای رئیس جمهور دولت ها چون هنری برای اداره ی کشور و مدیریت اقتصادی ندارند، روش حکمرانی آسان را انتخاب می کنند و منابع خدادادی و متعلق به نسل های ایرانی را می فروشند و با افزایش آلاینده های زیست محیطی جان میلیون ها ایرانی را به مخاطره انداخته و هزینه های بسیاری برای خانوارهای ایرانی تحمیل می نمایند.
ما ایرانیان با خود چه کردیم
✍️حمید مظاهری راد
متاسفم که به این روز افتادیم، وقتی با هزار راه ناصواب به میز ریاست می رسیم، چند دستی آنرا می چسبیم تا با روش های نادرست حفظش نمائیم. توهم رئیس بودن رهایمان نمی کند و به عوضِ اصلاح عملکردها و تغییر رویکرد در نگرش خود و کارکنان، سعی می کنیم با محافظه کاری و اطاعت محض از اوامر روسا، پله های ترقی و رسیدن به جایگاه های بالاتر را سریع تر طی نمائیم.
در حقیقت این ما هستیم که در ادارات، سازمان ها و ارگان ها سیستم را با راه های معیوب به بن بست می کشانیم و پس از آن که مسائل را به مشکل تبدیل می نمائیم، دیگر نمی توانیم قطاری را که از مسیرِ اصلی اش منحرف شده به ریل اصلی آن باز گردانیم، البته که اصراری هم بر آن نداریم چرا که سازمانِ یاد شده را تنها پلی می دانستیم برای رسیدن به قدرت بیشتر و موقعیت بالاتر
آری این مائیم، ایرانیانی که در تعلیم و تربیت فرزندان مان کوتاهی می کنیم و نسلی را می پرورانیم که قادرند در راه رسیدن به زر و زور هر مانعی را ولو با روش های غیر اخلاقی از سرِ راه خود بردارند. بعد هم با ازدیاد مشکلات دیگرانی را مقصر می دانیم و فراموش مان می شود که بیشتر مدیران و حکمرانان مان ایرانی اند و در آغوش ما مردمان همین سرزمین پرورش یافته اند.
اخلاقی زیستن فراموش مان شده است، نمی دانیم که با تهیه ی ارز اضافی که نیازی بدان نداریم، سکه هایی که خریده و ذخیره می سازیم، و ده ها سفته بازی دیگر، نه تنها به سرمایه مان افزوده نمی شود که از طرفی به سرمایه ی ملی این مردم دردمند که خودمان هم از آنهائیم دستبرد می زنیم، و به طریقی نسل آتی که ناظر اعمال مان هستند را حریص، بی وجدان و حداقل بی تفاوت بار می آوریم.
امروزه متاسفانه علیرغم وجود صالحان در تمامی حِرَف و مشاغل، کم نیستند پزشکانی که بیماران را به چشم مشتری و صندوق پول می نگرند، اساتیدی که نگاه شان به دانشجو کسی نیست جز نویسنده ی مقاله، کتاب و مترجم به نام استاد، تا کرسی های خود را با امتیازات کسب گردیده ارتقاء بخشند، فعالان رسانه ای که قبلا عرض کرده ام برای کسب شغل و مبالغ ناچیز مرزبانان اصحاب قدرت و ثروت می شوند، هنرمندانی که هنر خویش را در خدمتِ زراندوزان قرار می دهند و یا مبلّغ مصرف گرایی می گردند، کارمندانی که بر حسبِ موقعیت شخص و یا اطرافیانش مبادرت به خدمت رسانی به ارباب رجوع می نماید و و و
طبقه دلالی در کشور ما رشد کرده و گسترش یافته و از آن گریزی نیست، و در میان تمامی طبقات جامعه فراگیر گشته است. جالب است که امروز کودکان، پیر ن و پیرمردان بسیاری را می بینیم که وارد معاملات بورس می گردند تا از قافله ی همراهان خود عقب نمانند، این انسان هایی که در شرایط سنی حساسی قرار دارند و بایستی بفکر آسایش و آرامش شان باشیم را هم آلوده کرده ایم، آن هم در بورسی که جز قماربازی، اضطراب و تنش برای یک فرد ایرانی ثمری نداشته و موجبات تولید و بهره وری را به اذعان کارشناسانِ امر، به همراه نمی آورد.
یقینا در چنین اوضاعی، ایرانیانی که عاطفی بودند، به انسان هایی مبدل خواهند شد که حتی به نزدیکان خود به شکل یک کالا نگریسته و دوری و نزدیکی شان به اطرافیان و افراد پیرامونی بر اساس بهره ای خواهد بود که از ایشان به جهت مالی می برند. در حقیقت دودِ حرص، طمع و بی مبالاتی به چشم همه مان خواهد رفت.
تا زمانی که به خویش باز نگردیم و به همدیگر رحم نکنیم همه ضرر خواهیم نمود. یقینا نسل های آتی داستانِ فداکاری و ایثار در حق هم نوعان از جانب پیشنیان شان را باور ننموده و افسانه و تخیلی بیش قلمداد نخواهند کرد.
#صدای_مردم
درباره این سایت